پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

پارسا عشق مامان و بابا

اولین مسافرت تابستانی پارسا جونم

  عزیزکم ....امسال اولین سفر تابستانی رو من همراه تو وبدون بابایی داشتیم ....با اجازه بابا ماشین رو برداشتیم وهمراه خاله مهناز وبچها و خاله مینا رفتیم مشهد کلی حال داد....هر چند جای بابایی حسابی خالی بود  خوب میریم ببینیم عکسای این سفر به یاد موندنی رو پسر  خوشگلم در کنار  سد چالیدره پسر خاله های مهربون در پارک کوهسنگی مشهد   باز هم عزیزای من در پارک کوهسنگی     نفس مامان ......خیلی عاشقتم گلکم   الهی مامان دور ت بگرده با این ژست گرفتنت   اینم پسرک نازم در کنار گلهای پارک کوهسنگی خوب......اینم چند تا از عکسای پسرک خوشگلم در این سفر عالی........ م...
11 تير 1392

عکسهای پارسایی

   پارسا جونم همراه بابایی کنار رودخانه در یکی از روستاهای بابل     پارسا وسینا  حاضر شدن برن  تولد خاله مهشید     پارسا-سینا وکیمیا در پارک کوهسنگی مشهد -عید امسال        پارسا در شهر بازی مجتمع پروما      پارسا با لباس جنگ وکلاه خود و زره در آرامگاه فردوسی مشهد      پس ر گلم رفته دفتر کار بابایی  -کلاه بابا رو سرش کرده      کله کچل پارسا وقتی خود پسرم با ماشین بابا سرشو اصلاح کرد     &n...
24 خرداد 1392

باز هم یاد آوری روزای گذشته

گل خوشگلم  باز هم چند عکس از کامپیوتر خاله مهشید برات پیدا کردم که میذارم .........حال میکنی چقدر مامان فعال شده.....   برف بازی پارسا در زمستان گذشته ....جاده روستای ماسن       سینا وپارسا سوار اسب عمو مجید.........روستای ماسن           سفر عید امسال به مشهد.........پارسا توی الاچیقی در بند گلستان       پارسا در پارک کوهسنگی......مشهد             پارسا ی مودب  و ناراحت !!!!!!!!!!!در مهمانی خونه ی یکی از بستگان در مشهد           ...
19 خرداد 1392

پارسا در جشن اخر سال مهد

  ٨خرداد جشن پایان سال مهد پارسا بود....پسرکم هم جزو گروه سرود بود وشعر مولی علی رو خوند اینم چند تا عکس از اون روز           پارسا داره شعر میخونه           پارسا منتظره که بره جایزشو بگیره ...
18 خرداد 1392

نگاهی گذرا به یکسال ونیم گذشته

    عزیزکم چند تا عکس از روزای گذشته برات میذارم تا باقی عکسا رو پیدا کنم         این عکس مال زمستان پارسال هست که تو با ماشین ریش تراش بابات جلوی سرت رو کاملا تراشیدی وما هم مجبور شدیم کاملا سرت رو کچل کنیم  یادش به خیر چقدر وقت دیدن قیافه ی کچلت حرص خوردم       این عکسا مربوط به عید سال 91 هست  توی خونه باباجون         عکسای تولد 4 سالگیت البته فقط 2 تاشو پیدا کردم خیلی شرمنده پسرکم   زمستان 91 همراه سینا وکیمیا در موزه حیات وحش ...
17 خرداد 1392

سلام دوباره

سلام   بعد از یکسال ونیم جدایی از وبلاگ دوباره قسمت شد و من وپارسا اومدیم دلمون حسابی تنگ شده بود اما مشکلات اونقدر زیاد بود که فرصت اومدن نداشتیم ولی خدا رو شکر که حالا هستیم اومدیم با یه عالمه عکس و خاطره از پارسای شیطونم که روز به روز شیطون تر میشه .امیدوارم بتونم همه ی این عکسا رو بذارم ...
17 خرداد 1392

یک هفته منده به عید

آخ جون......کم کم داره بوی عید میاد......من عاشق این روزام......همه چی تمیز میشه..مخصوصا خونه ما که به خاطر گرفتاری بیش از حد خیلی کم مرتبه....عاشق لحظه سال تحویل ودید وبازدید عیدم....پارسا جونم این چهارمین عیدی هست که انشالله قراره با هم باشیم.....خدا کنه سال جدید یه سال پرازشادی وموفقیت برای همه باشه....خدا کنه هر کی هر آرزویی میکنه اجابت بشه وهمه دلها شاد بشن....گل خوشگلم از خدای خوبم میخوام همیشه سالم باشی وهمه روزای عمرت بهاری باشه     عید همه پیشاپیش مبارک   ...
22 اسفند 1390

یه مسافرت کوچولو

   پسرک نازم سلام.....مدتی میشه که برات ننوشتم....کلی تو این مدت اتفاقای مختلفی افتاده...از مریضی تو به علت سهل انگاری مربی مهدت گرفته تا سفر تنهایی من و تو به تهران وشیطنتای بیش از حد جنابعالی هفته پیش ظهر یکشنبه به خاطر یه ماموریت اداری با هم به اتفاق مامان جون رفتیم تهران....تو برای اولین بار بود که سوار هواپیما میشدی وبه همین علت همه چیز برات عجیب بود.....از بازرسی های اولیه تا پنجره ها وصندلی هواپیما ...میترسیدم موقع بلند شدن حالت بد بشه اما اونقدر مشغول بررسی اطرافت بودی که هیچ چیزی رو نفهمیدی....کلی توی هواپیما فضولی کردی وبه همه جاش سر زدی....فقط کابین خلبان مونده بود که دیگه نتونستی بری اونجا.....یه عکس ...
20 اسفند 1390