یه گله کوچولو از پسرک بلا
پارسا جونم سلام.....امروز مامانی میخواد یکم ازت گله کنه.....آخه چند روزی هست که حسابی بداخلاف شدی.....فقط کافیه چیزی به میل دلت نباشه اونوقته که شروع میکنی به گریه کردن
دیگه جوری شدی که سینا هم بهت میگه (بچه تو چقدر گریه میکنی؟؟؟؟)...نمیدونم باهات چکار کنم
دیروز که از سر کاراومدم خونه باباجون یه نی پیدا کرده بودی ومدام گریه میکردی که شیر میخوام تا با نی بخورم...حالا هرچی بهت میگفتم شیر نداریم فایده نداشت که نداشت.....
آخرش دیگه کلی عصبانی شدم وباهات دعوا کردم بعدش هم تا بعد ازظهر باهات حرف نزدم
.....وقتی دیدی باهات حرف نمیزنم اومدی ومعذرت خواهی کردی وقول دادی که دیگه خوش اخلاق بشی اما.........بازم فایده ای نداشت چون امروز صبح بازم شروع کردی به بهانه گیری وگریه
جوری شد که با بابا از خونه اومدم بیرون وبه حساب تنهات گذاشتم ...هر چند خیلی گریه کردی وبازم قول دادی که پسر خوبی باشی اما بعید میدونم به قولت عمل کنی...نمیدونم برای چی اینقدر بهانه گیر شدی وسر هرچیزی گریه میکنی...کاش میتونستم یه جوری اخلاقتو عوض کنم اما واقعا دیگه نمیدونم چکار کنم.....نمیدونم شایدم تقصیر خودم هست که یه مدتی میشه خیلی گرفتار شدم ونمیتونم بهت برسم....امیدوارم هرچه زودتر خوش اخلاق بشی گل خوشگلم
مامانی خیلی دوست داره کوچولوی شیطون وبداخلاق