دسته گل آقا پارسا
سلام شیطونکم
آخ که بعضی وقتا مامان واقعا نمیدونه از دست فضولیهای تو چکار کنه آخه یه وقتایی کارای خطرناک میکنی مثل کار دیشبت
دیشب مامان خسته ازدانشگاه اومد خونه باباجون دنبالت بعدشم با بابایی رفتیم غذا بگیریم وبریم خونه
وقتی بابایی پیاده شده از قضا یادش رفت سوئیچ رو برداره تو هم از غفلت من استفاده کردی وتا اومدم بگیرمت سوئیچ ماشینو پیچوندی
این شد که منو تو وماشین بابایی پرت شدیم جلو ورفتیم تو شکم ماشین جلویی
داشتم از ترس سکته میکردم.خودتم که نگو تا یه ساعتی حرف نمیزدی بابایی اونقدر عصبانی شده بود که نگو
خلاصه شانس آوردیم که ماشین جلویی تو دنده بود وگرنه ........
امان از دست پارسا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی