پارساپارسا، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

پارسا عشق مامان و بابا

تو یعنی......

    تو یعنی نغمه موزون باران تو یعنی تا ابد آئینه بودن  برای خاطر دلهای یاران تو یعنی بی ریا چون یاس بودن  ویا به شهر شبنم ها رسیدن تو یعنی غصه های زرد دل را  به رنگ نقره مهتاب کردن تو را آنقدر در دل میسرایم  که دل یعنی تو را زیبا سرودن فدای تو شقایق های احساس   ورویای بی آغاز سرودن         ...
26 بهمن 1390

روزمرگی های پارسا

گل یکدونه من سلام .......الهی مامان فدات بشه که دلت مثل دریاست ...امیدوارم تا همیشه همیشه همینجوری بمونه......قربونت برم که با وجود همه بد اخلاقی های مامان بازم تا از دستت ناراحت میشم سریع معذرت میخوای وقول میدی دیگه پسر بدی نباشی....هرچند قولات زیاد دوام نداره اما .......  مرامت رو عشقه مامانی دیروز عصر با هم رفتیم بازار خرید کلی شیطونی کردی واز هرچی دلت میخواست تو سبد مینداختی.....همونجا یه ساعت خوشگل برات خریدم که از دیشب دستت کردی وحاضر نیستی در بیاری...خدا میدونه امروز توی مهد چه بلایی سرش آوردی... دیشب کلی سر ساعت با هم کلنجار رفتیم آخه اصرار داشتی که بند ساعتو سفت ببندم اما متاسفانه از یه حدی سفت تر نمیشد تو هم که این ...
26 بهمن 1390

مسافرت در زمستان

سلام گل پسرک......بلاخره امتحانای مامانی به لطف خدا با موفقیت تموم شده ومامان یه نفس راحت کشید حالاهم تصمیم گرفتیم برا تجدید قوا قبل از شروع ترم جدید بریم مشهد هرچند زمستون وبرف وبارون هست ولی به امید خدا میریم انشاالله که خوش بگذره راستی جمعه رفتیم تولد کوثرجون و کلی خوش گذشت اینم چند عکس از تولد کوثری ...
23 بهمن 1390

یه گله کوچولو از پسرک بلا

پارسا جونم سلام.....امروز مامانی میخواد یکم ازت گله کنه.....آخه چند روزی هست که حسابی بداخلاف شدی.....فقط کافیه چیزی به میل دلت نباشه اونوقته که شروع میکنی به گریه کردن دیگه جوری شدی که سینا هم بهت میگه (بچه تو چقدر گریه میکنی؟؟؟؟)...نمیدونم باهات چکار کنم دیروز که از سر کاراومدم خونه باباجون یه نی پیدا کرده بودی ومدام گریه میکردی که شیر میخوام تا با نی بخورم...حالا هرچی بهت میگفتم شیر نداریم فایده نداشت که نداشت..... آخرش دیگه کلی عصبانی شدم وباهات دعوا کردم بعدش هم تا بعد ازظهر باهات حرف نزدم .....وقتی دیدی باهات حرف نمیزنم اومدی ومعذرت خواهی کردی وقول دادی که دیگه خوش اخلاق بشی اما.........بازم ...
6 بهمن 1390

آرزودارم برایت...

" پشت هر کوه بلند،سبزه زاریست پر از یاد خدا، و در آن باغ کسی می خواند: که خدا هست،دگر غصه چرا؟! آرزو دارم: خورشید رهایت نکند، غم صدایت نکند، ظلمت شام،سیاهت نکند، و تو را از غم آنکس که غمش در دل توست،حضرت دوست، جدایت نکند." پارسای گلم ....امید مامان سلام....این روزا حسابی درگیر امتحاناتم هستم واسه همین خیلی کم فرصت اومدن به وبتو دارم .....شرمنده تو هم هستم که بازم به علت مشغله زیاد وقت برات کم میارم.....هرچند بابایی خیلی کمک حالم هست ..اما آخر شب وبداخلاقی هات نشونه نبودن زیاد منه ومن بابتش شرمنده ام.... گل من چند روز پیش توی حال وهوای وب گردی بودم که توی یکی از وبه...
20 دی 1390

قدردانی وسپاس

عزیز دلم سلام.......امروز تصمیم گرفتم همراه با تو یه تشکر جانانه داشته باشم از سه عزیزی که اگه نبود همراهی اونا توی این سه سال به جرئت میتونم بگم خیلی جاها کم میاوردم....میدونم که با این حرفها وگفتن این جملات حتی اگه زیباترین جمله هم باشه بازم نمیتونم ذره ای از زحمات اونا رو جبران کنم اما برای هر سه نفرشون آرزوی خوشبختی وسلامتی میکنم....امیدوارم به خاطر دل مهربون وبزرگشون خدای مهربون هم در همه خال یارشون باشه...از تو هم میخوام همیشه وهمیشه قدردانشون باشی.....حتی زمانیکه من نباشم...چون محبتای اونها با هیچ چیزی تو دنیا جبران نمیشه اول از همه مامان خوبم پارسا جونم اینو بدون که توی این سه سال اگه زحمتای شبانه روزی مامان جون نب...
4 دی 1390

پارسا در جشن تولدش

سلام گل پسرم.....دیشب بلاخره تونستم یه جشن خیلی کوچک برات بگیرم.......هرچند مهمونامون برا شام بودن ومن حسابی از نفس افتادم اما برعکس تو کلی کیف کردی ...خنده آخر شب تو خستگی منو برد ....الهی هزار ساله شی گل خوشگلم چند عکس هم برات میذارم یادگاری از جشن سه سالگیت   ...
4 دی 1390

عشق منی تو....

 تو گران مایه ترین تصویری، من اگر قاب تو باشم کافیست....  ای صمیمانه ترین آیت مهر..... با صمیمانه ترین یاد به یادت هستم....       ...
3 دی 1390

تولدت مباااااااارک عشق مامان

  بازم شادي و بوسه ، گلاي سرخ و ميخک ميگن کهنه نمي شه تولدت مبارک تو اين روز طلايي تو اومدي به دنيا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقويما نوشتيم تو اين ماه و تو اين روز از اسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا يه کيک خيلي خوش طعم ،با چند تا شمع روشن يکي به نيت تو يکي از طرف من الهي که هزارسال همين جشنو بگيريم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو اين روز پر از عشق تو با خنده شکفتي با يه گريه ي ساده به دنيا بله گفتي ببين تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستي و چشمات بهونه س واسه خوندن همين شعر و ترانه تو دنياي ما زندس...
30 آذر 1390